گاه می گویم کاش نام تو،همنام یکی بود ز آشنایانم...
تا آن گاه که از من پرسند...
آخر این کیست
این نام غریب
که تو گاه و ناگاه بر زبان میآری؟
من توانم گویم...
پسر همسایه...
دایی پروانه...
یا ...
...
وای چه می گویم من!!!
گر چنین بود نداشتم پاسخ...
وقت پرسیدن این که:
آخر این کیست که تو،
اینچنین با احساس نام او را بر زبان می آری؟
سلام
وبه زیبایی دارید
آپه زیبایی هم بود
موفق باشید